چندیست موضوع پذیرش دانشجوی تحصیلات تکمیلی آموزشمحور در دانشگاهها مطرح شده است. گفتنیست پیش از این، تحصیل در دورهی تحصیلات تکمیلی (مقطع فوقلیسانس و دکترا) پژوهشمحور بود؛ یعنی دانشجو نخست چند درس نظری را میگذراند و سپس با انتخاب یک موضوع تحقیقاتی، پژوهش و در نهایت هم پایاننامهای تنظیم میکرد. تنظیم این پایاننامه برای فارغالتحصیل شدن بسیار ضروری بود. اما اکنون در شیوهی آموزشمحور، دانشجو فقط درسهای نظری را میگذراند و نیازی به تهیهی پایاننامه بر اساس پژوهشهای انجامگرفته نیست. البته مسئولان آموزش عالی دربارهی این نظام آموزشی گفتهاند در تحصیل به شیوهی آموزشمحور، آموزش اصل است و پایاننامه حذف شده، ولی در عوض در این شیوه حداقل دو و حداکثر چهار واحد سمینار وجود دارد که در آن، تحقیق و تتبع نظری الزامی است و در دیگر موارد عیناً مطابق آییننامهی آموزشی دورهی کارشناسیارشد ناپیوسته است. همچنین، گفته میشود فارغالتحصیلانِ این دوره هیچ منعی برای ادامهی تحصیل در دورهی دکتری ندارند. آنچه میخوانید، نظرات دکتر «رضا منصوری» دربارهی کیفیت این شیوهی آموزش در دورهی تحصیلات تکمیلی است:
۱ـ تا جایی که من میدانم، چنین شیوهای در دانشگاههای معتبر خارج از کشور سابقهای ندارد و حتا اگر دانشگاههای برخی کشورهای دیگر چنین شیوهای را انتخاب کرده باشند، چندان مناسب وضعیت کنونی دانشگاههای ما نیست و درنتیجه ما نباید از چنین شیوههایی الگو بگیریم.
۲ـ دانشگاه، علم، مهندسی و صنعت جدید، محصول غرب است و ما پیش از این، چنین چیزهایی را از خود نداشتیم. البته ما در تمدن خود مکتب و مکتبخانه و نظامیهها را داشتیم، اما باید تأکید کرد که علم با روش و دیدگاه کنونی، دستاورد غرب است و ما آن را از خارج وارد کردهایم. ما برای آن که در علم و آموزش و پژوهش پیشرفت کنیم، باید از کشورهایی که در این زمینه صاحبنظرند و سابقهی بیشتری از ما دارند، الگو بگیریم.
۳ـ فارغالتحصیلی که در دورهی فوقلیسانس، پایاننامه را پاس نکرده باشد، در دورهی دکتری با مشکلات بسیاری روبهرو میشود. البته از موارد استثنا که بگذریم، در حالت کلی باید گفت افراد فارغالتحصیلِ دورهی آموزشمحور، با بسیاری از اصول و شیوههای پژوهش دانشگاهی آشنا نیستند و در نتیجه اولاً بخت کمتری برای پذیرش در دورهی دکتری دارند و در ثانی، اگر بهفرض که در دورهی دکتری پذیرفته شوند، چون بسیاری از اصول پژوهش دانشگاهی را نمیدانند و نمیتوانند به شکل تحقیقاتی عملی را انجام دهند، با مشکلات بسیاری در کار پژوهش مواجه خواهند شد. به سخن دیگر، دانشجو باید در دورهی دکتری به آموختن چیزهایی بپردازد که در دورهی فوقلیسانس میبایست یاد گرفته باشد.
۴ـ در برخی رشتهها، در دورهی لیسانس (کارشناسی) هم درسی اختیاری به نام تمرین پژوهش وجود دارد، تا دانشجو با شمهای از کار پژوهشی و تحقیقاتی عملی آشنا شود. این موضوع نشان میدهد که طراحان نظام آموزشی بر اهمیت پژوهش واقف بودهاند. هرچند این تمرین پژوهش در دورهی کارشناسی، تحقیق در سطح بالا نیست، اما دستکم دانشجو با مقدمات تحقیق علمی و دانشگاهی یا برای صنایع آشنا میشود. اما اکنون میبینیم که تحقیق از فوقلیسانس هم حذف شده است.
۵ـ یکی از اهداف تربیت دانشجو در دانشگاهها این است که افراد فارغالتحصیل از دانشگاه با اصول پژوهش آشنا شوند، تا در نهایت بتوانند مشکلی از جامعه را حل کنند. طبعاً مشکل جامعه را کسی میتواند حل کند که تجربهی کار تحقیقاتی دارد، نه کسی که صرفاً به از بر کردنِ مطالب نوشتهشده در کتابها بسنده کرده است. به گمان من، بعید است کسی که در چنین دورههایی تحصیل کرده است، بتواند مشکلاتی مانند آلودگی هوا، کیفیت بنزین یا مشکل دریاچهی ارومیه را حل کند؛ چون حل یک مسألهی جدید نیازمند آن است که فرد از پیش تجربهی کار پژوهشی و تحقیقاتی داشته باشد.
۶ـ باید از کسانی که چنین طرحهایی را ارائه میکنند، پرسید هدفشان چیست؟ آیا هدفشان این است که فردی را وارد دورهای کنند و باز هم مانند دورهی دبیرستان و دورهی لیسانس، مطالبی را به شکل محفوظات به او آموزش دهند و درنهایت مدرکی به او دهند؟ که در این صورت میتوان گفت کار خوبی کردهاند؛ اما اگر هدف ما این است که خلاقیت را در جوانانمان شکوفا کنیم، باید تأکید کرد که با چنین طرحهایی راه به جایی نمیبریم.برگرفته از : صفحهی ۱۱ روزنامهی «شرق»، پنجشنبه، ۶ خرداد ۱۳۹۵
|
|